کد مطلب:31645
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:20
خداوند متعال قبل از اينكه انسان را بيافريند به چه كاري مشغول بود؟
مخلوقات دو دسته هستند: 1. مخلوقات غير زماني مانند مجردات 2. مخلوقات زماني مانند موجودات مادي بر اين اساس اولا: از آن جا كه همه چيز مخلوق خداوند متعال است: اللَّهُ خَـَـلِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ الْوَ َحِدُ الْقَهَّـَرُ; (رعد، 16) خدا آفريننده هر چيزي و او يگانه قهار است. و او منبع فيض است و فياض بودن از لوازم ذات اوست، پس نميتوان تصور كرد كه خداوند موجود باشد ولي از فيض، عاري و خالي باشد; ثانيا: زمان از مخلوقات خدا و جزء عالم هستي است و قبل از خلقت زمان، زماني وجود ندارد تا بگوييم در آن وقت خداوند مشغول چه كاري بوده است; در نتيجه اين پرسش درباره قبل از خلقت عالم هستي، در صورتي درست است كه قبل از آفرينش عالم هستي، زماني باشد كه خالي از عالم هستي باشد و عالم هستي آفريده نشده باشد; در حالي كه چنين فرضي درست نيست پس، طرح پرسش، نسبت به موجودات غير زماني به كلي منتفي است; و نسبت به موجودات زماني با توجه به مطالب بالا، صحيح نيست!(ر.ك: نهاية الحكمة، علامه طباطبايي;، ص 159ـ161 و ص 324ـ326، نشر اسلامي.)
ولي به هر حال، به گونهاي كه از ظاهر آيات قرآن بر ميآيد، خداوند هميشه مشغول انجام كاري و يا به اصطلاح افاضه بوده است: كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ;(الرحمن،29) او هر روز در شأن و كاري است. مقصود از روز ـ يوم ـ كه در آيه آمده است، روز در برابر شب نيست و حتّي مقصود از آن، زمان هم نميباشد، بلكه كلمة يوم در اين آيه، كنايه از دوام فيض الهي است;(تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 23، ص 141ـ144، نشر دارالكتب الاسلامية.) و اين سخن با قديم بودن خداوند متعال هيچ منافاتي ندارد، يعني اگر بگوييم خداوند متعال از ازل داراي فيض بوده، هيچ مشكلي پيش نميآيد، حتي لازم نميآيد كه چيز ديگري در رديف خداي متعال، قديم باشد تا به اصطلاح، شبهة تعدد قدما پيش آيد، زيرا معناي سخن ما اين نيست كه يك شيء مشخص، از ازل با خدا بوده است، بلكه ميگوييم صفت فيض دادن از ازل با خدا بوده، هر چند چيزهايي كه خدا پديد آورده همواره حادث بودهاند.
امّا اين كه چگونه ميشود خداوند قديم باشد، بايد گفت: خداي يكتاي بيهمتاي بي نيازو... حتماً بايد قديم باشد ـ يعني از ازل موجود باشد و براي وجود او ابتدايي تصور نشود ـ زيرا اگر فرض كنيم وجود خداوند، آغازي داشته باشد، معنايش آن است كه خداوند، پيش از آن آغاز، موجود نبوده، در اين هنگام جاي اين سخن پيش ميآيد كه اگر خداوند معدوم بود و بعد موجود شده، لازم بوده كه علّتي او را به وجود بياورد، زيرا هيچ موجودي نميتواند بي علّت به وجود آيد، و اگر ثابت شود كه علّتي او را به وجود آورده ميپرسيم كه خود آن علّت ـ كه خدا را به وجود آورده ـ را چه كسي به وجود آورده است؟ اگر در پاسخ گفته شود او قديم است، ميگوييم: پس به هر حال پذيرفته شد كه موجودي قديم بايد وجود داشته باشد، و اگر در پاسخ گفته شود كه او را علّتي ديگر به وجود آورده، باز ما از آن علّت، ميپرسيم كه او را چه كسي به وجود آورده و به همين گونه پرسش ادامه مييابد; در نتيجه چون ادامة پرسش باطل است ـ تسلسل باطل است ـ پس به ناچار بايد بگوييم قديمي در جهان موجود است و به نظر ما آن قديم، خداوند متعال است.
امّا شكل خداوند: خداوند شكل ندارد، زيرا شكل و مانند آن از قبيل رنگ و حجم و... از ويژگيها و عوارض ماده است، در حالي كه خداوند مجرد است و مادّي نيست; دوّم آن كه خداوند متعال عَرَض ندارد، يعني زايد بر ذات مقدسش، چيزي ندارد.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.